بغضی بودیم در گلوی تاریخ
گفتند ناگهان فریاد شدیم...
و از میانه ی تاریخ ... مثل موج ها بلند شدیم...
خواستار عدم شدیم...
مثل منصور خریدار سر دار شدیم...
و سردار سر به دار شدیم...
ولی ما که ناگهان فریاد نشده بودیم...
بغضی بودیم در گلوی تاریخ که شکستیم و اشک تاریخ را در آوردیم...
همان گونه که تاریخ اشک ما را در آورده بود...
+ نوشته شده در سه شنبه یازدهم مهر ۱۳۹۱ ساعت 20:32 توسط مصطفی لطفی
|